5- با مروت باشد: اين ويژگي نيز از اين جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسي که سخت دل و سنگدل است، مي تواند با روحيه لطيف و ظريف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم بايد نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجايي که کودکان به علت کمي تجربه و کوچکي ظرفيت رواني خطاهاي بسياري را مرتکب مي شود، معلم بايد داراي روحيه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگي را در مواقع لزوم و براي تاديب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: اين اصل از آنجا ناشي مي شود که کودکان به معلم خود بسيار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامني او شک نمي کنند، لذا معلم بايد از اين اعتماد دانش آموزان در جهت تاديب آنها بهره جويد و حتي در انديشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسايي است، نگذارند. فراموش نکنيم کوچکترين خلاف معلم در اين راستا ضربه اي بر پيکره کودک مي زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظيف باشد: اين اصل از اين يافته روانشناسي ناشي مي شود که کودکان قبل از آنکه به قول پياژه به مرحله تفکر منطقي و تفکر انتزاعي برسند در مرحله حسي- حرکتي قرار دارند؛ يعني ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستاني افراد را از وضع ظاهرشان ارزيابي مي کنند، در واقع معلمي که سر و صورت و لباسش مرتب، تميز و شيک است در نظر کودکان فردي بزرگ و قابل احترام است و فردي که تميز و نظيف نباشد، از او دوري مي کنند و حرفهايش را جدي نمي گيرند و اگر کودکان او را الگوي خود قرار دهند، کودکاني بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردي بي مسئوليت خواهند بود.
شهيد ثاني در کتاب "منيه المريد" مي نويسد:
"بايد معلم با آمادگي کامل و زمينه هايي که نمايانگر وقار و هيبت اوست و با لباس و بدني نظيف وپاکيزه وارد جلسه شود و جامه خويش را از پارچه سفيد تهيه کند زيرا جامه سفيد بهترين و نيکوترين و زيباترين تن پوش انسان است" و در ادامه ضمن اينکه لباس را مايه حفظ وقار و متانت مي داند مي گويد: "معلم بايد به هنگام ورود به جلسه درس خود را خوشبو ساخته و موي صورت خود را شانه زده و خويشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپيرايد."(3)
8- راه معاشرت را بداند: اين ويژگي از اصل تفاوت هاي فردي ناشي مي گردد. روانشناسي امروز در شناخت توانمندي هاي روحي و رواني آدمي معتقد است که افراد داراي الگوهاي متفاوتي در رفتار هستند، زيرا محيط ژنتيکي و محيط اجتماعي کودکان و پايگاه هاي فرهنگي واقتصادي آنان با يکديگر متفاوت است. حتي کودکان دوقلوي همسان با هم برابر نيستند. بنابراين معلم بايد بداند که با هر کودک چگونه بايد برخورد و معاشرت نمايد. نسخه يکسان پيچيدن براي همه در سيستم تعليم و تربيت جواب نمي دهد. از طرف ديگر معلم بايد بداند که کودک را چه وقت تشويق و چه وقت تنبيه کند و زمان و مکان مناسب براي تعليم و تربيت را بشناسد.
مجموعه ويژگي هاي فوق نشان مي دهد که بوعلي سينا براي معلم جايگاه مهمي در سيستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوي رفتاري کودکان است و آنان از رفتار او نسخه برداري و در زندگي خود عمل مي کنند.
بوعلي مي گويد:
"معلم نه تنها بايد با راههاي پرورش و تربيت آشنا باشد بلکه بايد بينا باشد، بينايي مرحله اي عميق تر از آشنايي است."
اين نشان مي دهد که بوعلي سينا تا چه حد به تربيت معلم حساس است.
سازمان يونسکو در مقاله اي پيرامون ديدگاه هاي تربيتي ابن سينا مي نويسد: ابن سينا اهميت انتخاب معلم و مجهز کردن او را به تربيت نظري واخلاقي درک مي کند. در واقع نقش معلم در آموزش جوانان چيزي فراتر از ارائه اطلاعات به آنهاست زيرا دانش آموزان عادات، عقايد وارزشهاي بسيار زيادي را از معلمين خود کسب مي کنند. بنابراين به نظر ابن سينا لازم است که معلم از ميان بهترين اشخاص انتخاب شود. شخصي که قادر به تشخيص ارزشهاي اخلاقي و فضيلت هاي اخلاقي باشد، زيرا دانش آموزان از او به عنوان راهبر والگو پيروي خواهند کرد.
ابن سينا مي گويد: معلم بايد با استعداد و متدين باشد... در آموزش بچه ها مهارت داشته، با وقار و آرام باشد و از سادگي بسيار به دور بوده، رفتار سبک نداشته باشد، خيلي جدي و بي نشاط نباشد بلکه برعکس معلم بايد مهربان و فهيم بوده، با فضيلت، تميز و شايسته باشد.
ابن سينا اظهار مي داشت که معلم تنها دانش و حقايق را به شاگردان انتقال نمي دهد بلکه آنها را با ارزشها و اعتقادات خود و نيز با آداب و فضيلت هايي که به او عطا شده است نيز روبرو مي کند. اگر معلم به سهم خود دانش را با دقت و با احساس به دانش آموزان انتقال دهد آنها هم رفتار و فضايل معلم را به سادگي و بي اراده از راه يادگيري تقليدي کپي مي کنند.
ابن سينا پس از بيان ضرورت گرفتن معلم براي کودک پس از سن 6 سالگي تاکيد مي کند: معلم سرخانه بايد با دقت، اشعاري را انتخاب نمايد که داراي هدف عالي اخلاقي، ستايش کننده فضايل خوب و سرزنش کننده بدکرداري ها باشد زيرا که بچه در طي اين سالها قويا تحت تاثير آنچه که مي خواند و مي شنود قرار مي گيرد.(4)
معلم در نظر پيشوايان ديني ما بسيار قابل احترام است. پيامبر(ص) به معاذ فرمودند:
"اگر خداوند متعال يک فرد را به دست تو هدايت کند از دنيا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است."
آنچه را که از بيان بوعلي و ديگر انديشمندان اسلامي و بخصوص از روايات رسيده از اولياي الهي مي توان فهميد اين است که معلم بايد هم به لحاظ دانش و گسترش انديشه و هم به لحاظ اعتقاد دروني و هم به لحاظ رفتار متناسب با ارزشهاي متعالي انساني از همه سرآمد باشد تا سخن او در دل کودک رسوخ نمايد.
معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی چه معلمی است؟
هر انسانی در تمام طول عمر خود چنـدین سال را به فراگیــری دانش و مهـارت، اختصاص می دهد بنابراین خوب می داند که معلم خوب کیست. طبیعی است که خوب بودن معلم در ابعاد مختلف ارزیابی می گردد مثلا" داشتن دانش کافی برای معلم یا مدرس نیاز ضروری است و قیاس این مساله با روش تدریس یا برخورد اخلاقی صحیح نیست و به قول علماء «قیاس مع الفارق» است اما در این متن نگارنده می خواهد به این نتیجه برسد که اگر در میان همه فاکتورهای یک معلم خوب، می خواهید یکی یا حداکثر دو تا از فاکتورها را انتخاب کنید، انتخاب شما چیست. مثلا":
1- معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی کسی است که به بهترین نحو ممکن بتواند مطالب را به شاگرد بفهماند.
2- معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی کسی است که تسلط علمی و فنی بالایی بر مطلب داشته باشد.
3- معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی کسی است که بتواند با شاگرد خود رابطه نزدیک و دوستانه ای برقرار کرده و در یک کلام بتواند شاگرد و مشکلات آن را درک کند.
4- معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی کسی است که بیشتر از آموزش، به پرورش شاگرد اهمیت قاتل شود.
5- معلم خوب تدریس خصوصی وگروهی کسی است که در سطح بالایی درس داده اما آزمون ساده ای بگیرد.
6- معلم تدریس خصوصی وگروهی اگرخوب درس را به شاگرد بفهماند، اشکالی ندارد که آزمون سختی نیز داشته و در کل سخت گیر باشد.
7- من دوست دارم معلمم خوش برخورد بوده و دست به نمره اش نیز خوب باشد.
8- من ترحیح می دهم استادم خوب درس داده حتی اگر سخت گیر و تندخو باشد.
9- من فقط دوست دارم معلمم درس را به ساده ترین شکل ممکن تدریس نماید حتی اگر آزمون های آن سخت باشد.
10- بهترین معلم کسی است که آبرو داری کرده و اجازه ندهد شاگردش در پایان دوره، سرافکنده باشد!!! (به هر شکل ممکنی)
11- ...
در پایان یادآور می شود که مراد از معلم، استاد دانشگاه، آموزگار کلاس اول، دبیر، مربی فنی و در کل کسی که کارش تدریس بوده و با شاگرد برخورد دارد، می باشد.